• وبلاگ : به نام خدا
  • يادداشت : تولدم مبارك
  • نظرات : 9 خصوصي ، 41 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مرسي از کامنتتون

    چه اشکالي داشت يه تکه هم از کيک تولد شما ميخورديم که ناراحت نشيد!!!

    راستي دوباره نشستم سفرنامه ي پارسي بلاگتونو خوندم اما اين بار براي مامانم خوندم.خلاصه داغ دلش تازه شد.اخه اون موقع که من 3 سالم بود تو يه سفر از ابهر همون جايي که تريلي ميزنه به شما و فرار ميکنه رد ميشديم که چشمتون روز بد نبينه لاستيک ماشين وسط جاده منفجر ميشه و ماشين نزديک بوده چپ کنه و يک تريلي هم نزديک بوده از رو ماشين رد بشه و ما رو همراه با ماشين پرس کنه که خداروشکر بابام به برکت وجود من توي ماشين موفق ميشه ماشين رو کنترل کنه و ما جون سالم به در ببريم

    پاسخ

    سلام....اول اين كه اصلا كيكي در كار نيست براتون گفتم كه من از كيك بدم مياد بعد هم خوشحالم كه نوشته هام چقدر براتون جذاب بوده خيلي خوشحال شدم اما در مورد ماجراتون من واقعا تصورش كردم چيزي كه تعريف كرديد خيلي سخته واقعا مخصوصا اونجاش كه بايد مويمونديد و ماشين رو تعمير ميكرديد خيلي سخته واقعا خدا رحم كرده .