يه شعر ديگه بود حيفم اومد شما نخونيدش
يا علي اين است وصف حال ما
واي بر ما و واي بر احوال ما
غيرت ما در شبي بر باد رفت
عافيت بدرود ما را داد و رفت
جانمان از حرص مالامال شد
روحمان در کوچه ها دلال شد
ميشود در چشم ما دنيا عزيز
فطرت ما ميشود ايمان ستيز
باز هم زنها عروسک ميشوند
خيمه شب بازان چه زيرک ميشوند
بار ديگر با هوس خو کرده ايم
التماس خال و ابرو کرده ايم
کرده دنيا جامه هامان را زري
روح ما افسرده و خاکستري
جسم ها در جامه هاي رنگ رنگ
روح ها آلوده ي صد گونه ننگ--