ببينيد باز هم ميگم اين خواب حقيقت بود و كاغذ رنگي و باد و تاب و نگراني پريشاني خواب هاي منو ميرسونه!
يعني نبايد در خواب همه چي با هم همخوني داشته باشه!اينو در خيلي از فيلم ها هم شايد ديده باشيد!
بعد در ادامه ي خواب ميبينيد كه دل نگراني از چيست!انگار يك الهامي شده باشد و بعد حقيقت پيدا كند:
به طرف ساحل دويدم!
تو برايم تلي از گل هاي رز درست كرده بودي!
و بقل در خانه گذاشته بودي!
اما انگار ديگر نبودي!
رفته بودي!
شما هم خواهش ميكنم كمي با احساس تر بخونيد ممنون ميشم!
وااااااااي!متن آخرو اصلا فكر نميكرد ايراد بگيريد!چون كلي وقت روش گذاشتم و كلي فكر كردم!
همه جا شب است و تاريك يعني فضاي دوران هجرانو ظلمو نشون ميده!
خودتون يه بار گفتين لازم هم نيست زياد پيچيده بنويسم!هزچي از دل مياد بنويسيم!
با اينكه من رو اين توصيفات خيلي كار كردم!!