سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل دفتر اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
به نام خدا

سفر به رادیو جوان (4)
نشست صمیمانه یک شنونده (تحقق یک آرزو)
   با اقای حسنی نشستیم و در مورد کلیات برنامه سازی و نویسندگی و نوع برنامه سازی و پخش موسیقی و پخش صدای شنونده ها و برخی رویدادهای گذشته شبکه و انتقاد از برنامه های جوونی دربست و کلاس جوونی صحبت کردیم و به برخی از سوالهای ذهنم جواب گرفتم و از اقای حسنی درخواست داشتم با آقای فرزاد محمدی هم گفتگویی ترتیب بدیم و این کار هم انجام شد ، ایشان هم مرد با شخصیتی بودند و بعد از کمی گفتگو آقای محمدی اجازه گرفتند و رفتند به کارها برسند و من از آقای حسنی تکست هایی که به گویندهها میدهند را خواستم و ایشون چند نمونه آوردند و یکی را به همراه آوردم بعد از اقای حسنی با یکی از اقایون با اطلاعات عمومی بالا در مورد شهرمون و وضع اجتماعی اقتصادی آن و در مورد تهیه گزارش برای خانم شمس برای برنامه برش گفتگو کردیم و در این جا بود که آقای حسنی گفتند شهاب نادری مقدم و آقای گلبن رفتند به یکی از اتاقها و تا ما بیاییم و گفتگو را تمام کنیم آنها رفته بودند

مجتبی حسنی سردبیری جوان و خوش تیپ و موفق
   مجتبی سردبیر با مرامی هستند فرق دیگر سردبیرها با مجتبی در این است که سردبیرهای دیگر را سالها از روی صدا و برنامه هایشان شناخته ام و تقریبا ارتباطی با هم نداشته ایم و مجتبی حسنی را در همین چند وقت اخیر ( تقریبا یک سال) شناخته ام اما با ایشان گفتگوی زیادی انجام داده ام، به نظرم مجتبی حسنی میتواند سردبیر موفقی بشود( این را از معده شریف نمیگم حداقل از مجتبی برنامه تامرز فردا را کامل شنیده ام)، در اینجا لازم است دوباره از مجتبی حسنی بزرگوار به خاطر تمامی زحماتی که بهش داده ام تشکر کنم ،به خاطر این که زحمت کشیدند و برام وقت گذاشتند و به خاطر این تشکر کنم که اگر مجتبی نبود شاید چند سال بعد پای من به رادیو باز نمیشد.


در اتاق گروه جوان و ورزش(ورزش و تفریحات) چه گذشت!
   از اقایون حاظر در اتاق فکر کلاس جوونی تشکر کردم و خداحافظی کردم و با اقای حسنی از اتاق بیرون آمدم تا خداحافظی کنم، آقای مرادیان را دیدم ،ندیده و نشنیده آقای حامد مرادیان هم گفتند: سلام اقای عراقی! و این تعجب ها انگار همچنان ادامه داشت! بعد از احوال پرسی ها قرار شد تا من اول سوغاتی را بیارم پیش اقای مرادیان و بعد کمی گفتگو کنیم، آقای مرادیان هم ماشین نداشت و نمیشد برای هرکاری از سازمان داخل و خارج شد چون کارکنان مشکل ورود و خروج داشتند ولی قرار شد با یکی از خدمه ها برم و بیاورم ،با مسئولین حراست هماهنگ شدیم و من رفتم و از ماشین اوردم و دادم به اونها و بعد رفتیم بالا اما اینبار بالا رفتن از پله ها حس خوبی داشت! رفتم اتاق حامد مرادیان (اتاق گروه ورزش و تفریحات) که برای چندمین بار بعد از جستجو کردن بسیار تونستم محل را پیدا کنم و جلوی در ایستادم و در را زدم یکی هیمنطور با کله مانیتور را نشانه رفته بود احساس کردم حتما افشین حسینخانی است و اینگونه هم بودافشین همینطور که با کله داشت مانیتور را وارسی میکرد گفت بفرمایید تا بیام چیزی بگم آقای مرادیان منو دعوت کرد و رفتم جلو، اقای مرادیان از پشت میز و رایانه گفت: افشین میدونی ایشون کی هستند؟ و منو معرفی کردند، افشین هم که کمی اخلاقش تغییر کرده بود لبخند ساده ای کرد و زوداحوال پرسی کردیم و دیگه باز افشین رفت داخل مانیتور ( داشت گزارش کار برنامه را تنظیم میکرد)، تازه با حامد نشسته بودیم که حسن اسماعیل پور رسید با یک عدد روزنامه ورزشی و نشست و هر از گاهی یک تیتری را میدید و بلند برای خودش میخواند و میخوندید و تعجب میکرد اینجا احساس عجیبی داشتم،چند لحظه چشمم را بستم و صدا ها را گوش دادم همه صدا ها آشنا بودند افشین و حامد و حسن ، احساس خوش آیندی بود و خیلی احوال خوبی داشتم.صدای حسن عین خودش بود و صدای افشین زیباتر از تبیپ و قیافه اش به نظر میرسید، صدای حامد خیلی جوانتر از قیافه اش احساس میشد البته نه صدا بلکه رفتار حامد هم جوانتر از قیافه اش بود لحظه ای که نشستم لواشکی برام داد و گفت بیا بخور خیلی ترشه میچسبه! بدون تعارف گرفتم و یه نگاهی به ظاهر لواشک انداختم و خوردم بیشتر برام شور بود تا ترش یعنی اونقدر ها هم ترش نبود.
حال توفان مهردادیان چطور است؟
   خیلی پیش حامد مرادیان احساس راحتی داشتم،با مجتبی حسنی و افشین حسنخانی و مهدی استاد احمد که چند دقیقه قبل اندکی با هم آشنا شده بودیم بیشتر رفتار رسمی تری و حتی ادبیات کلامی رسمی تری داشتم اما حامد مرادیان احوال متفاوتی داشت ، یقینا خیلی شبیه توفان مهردادیان است این اخلاق حامد مرادیان! توفان مهردادیانی که از هر کسی پرسیدم یا شماره اش را نداشت یا میگفت نمیدانم کی می اید ولی حامد گفت میخواهی تماس بگیرم باهاش صحبت کن ولی قبول نکردم و کفتم سلام برسانید گفتند تعارف نکنید گفتم نه اینطوری راحتم البته به خیلی ها گفتم اگر توفان را دیدید سلامم را بهش برسانید. توفان مهردادیان را از نزدیک ندیده ام ولی از اولین برنامه هایی که از شبکه جوان شنیده ام به برنامه های توفان مربوط میشود من ندیده معتقدم توفان مهردادیان فردی با فرهنگ و مودب و با اخلاق و راستگو و درستکار و دقیق هستندو با خیلی از هنرمند ها متفاوت هستند.
آشنایی با یک صدابردار
   خلاصه به خاطر اخلاق خوب آقای مرادیان در کنار ایشان خیلی احساس راحتی داشتم ، قرار شد تا افشین حسن خانی و مهدی استاد احمد و حامد مرادیان و من بریم و اجرای یک برنامه از اونها را از نزدیک در یک استدیو ببینم ، خیلی مشتاق این لحظه بودم ، رفتیم پایین(طبقه صفر) و من ثانیه شماری میکردم، رفتیم استدیو و خانم حمدالهی را هم دیدم فقط دو سه کلمه احوال پرسی کردیم، ایشون زیاد لبخند میزدند و این طرف و آن طرف میرفتند تا حرف بزنند(برخلاف اکثر خانمها) وسایل صدابرداری و استدیوی ضبط صدا را به دقت و ریز به ریز بررسی کردم بدون این که از کسی سوالی بپرسم همه را تقریبا یاد گرفتم انگار که سالها خودم صدابردار بوده ام، حتی داخل استدیو هم به کار خانم حمدالهی توجه میکردم.
تو کی هستی؟
   داخل استدیو که شدیم افشین و حامد گیر دادند که رشته تحصیلی شما چیست و وقتی که گفتم، گیر را سه پیچ کردند که باید در مورد ادبیات یه برنامه بریم و من قبول نمیکردم و هی از سوی اونها اصرار و هی از سوی من انکار! افشین گفت باشه در مورد ادبیات نمایشی باید صحبت کنید من کیف رو گرفتم دستم گفتم مادرم منتظر هست من اومده بودم اجرای شما رو ببینم اگر اذیت کنید من میروم و حامد گفت آقا نخواستیم بیا بشین کنارم گفتم نه من اینجا راحتم،هر چقدر گفتند قبول نکردم بعد افشین و حامد همه چیز را رها کردند و چسبیدند به شغل من! گفتم آقا ول کنید من شغل آزاد دارم و دوست ندارم بگم شما حساب کنید بیکارم و هنوز دانشجو هستم ولی قبول نمیکردند که نمیکردند، حتی لحظه خداحافظی هم این مسئله ادامه داشت،دوست نداشتم بگم چون کاری که انجام میدهم را اصلا دوست ندارم و چون دوست ندارم نخواستم بگم و این بود که مسعله شغل من برای حامد مرادیان و افشین حسینخانی به یک مسئله سیاسی تبدیل شد. به نظرم همه این شیطنت ها زیر سر افشین بود و حامد با این چیزها کاری نداره، مهدی استاد احمد هم که اصلا علاقه ای به وارد شدن به بحث حامد و افشین نشان نمیداد و به نظرم چون منو زیاد نمیشناخت برای این بوده و فقط میخندید و گوش میداد اما حامد هم بلاخره راضی شد به سکوت من.
حس متفاومت در استدیو!( تجربه یک ارزو)
   برنامه را شروع کرد و باز پای منو به برنامه کشاند و گفتند که اینجا مهمان حضوری داریم از میانه که ادبیات نمایشی خوانده اند و باهاشون گفتگو میکنیم و این شد که به اجبار و خواهش و تمنی برای اولین بار پشت میکرفن صدا نشستم و صحبت کردم در حد چند کلمه و خودم هم اصلا راضی نبودم از این اتفاق خوب و دوست داشتنی! دوست داشتم اولین اجرا را برای شبکه جوان داشته باشم تا دیگر شبکه ها و این شد که اجرایی داشتم که به هیچ دردی نمیخورد و به نظرم بعدها خانم حمدالهی آن قسمت را پاک خواهند کرد.
برای چند دقیقه استراحت استدیو را ترک کردیم و رفتم با حامد و افشین و مهدی چایی خوردیم افشین و مهدی کاری دور از انتظارم انجام دادند و من داشتم آن دو را در بیرون و حامد را در داخل میدیدم ، چایی به همراه بیسکویت کاکائویی که خانم حمدالهی آورده بودند خوشمزه بود ، چایی را خوردیم و زود رفتیم استدیو و بعد از چند دقیقه من در آن برنامه خداحافظی کردم و اینجا بود که کارم تمام شده بود، زود با حامد مرادیان و افشین حسین خانی و مهدی استاد احمد و خانم حمدالهی خداحافظی کردم و از استدیو رفتم بیرون تا افشین زیاد کار دستم ندهد!

**از نقاط قابل توجه در این سفر بیاد ماندنی ، استفاده از خودروی شخصی ام بود که با بنزین 100 تومانی که داشتم انجام شد و بنزین 100 تومانی را تمام کردم و هم اکنون هم 1065لیتر بنزین 400 تومانی ناقابل را به همراه دارم.

اهداف سفر به رادیو و نتایج حاصل شده:
1- دیدار با رادیویی هایی که یکی از آنها توفان مهردادیان که دوستشان داشتم بود
2- حضور در استدیوی پخش زنده بود که استدیوی تولید حاصل شد
3- گرفتن هدیه جشنواره اول جوانه بود
4- تجربه اندوزی بود که تقریبا بدست آمد

پیشنهاد دوستانه
پیشنهاد یک: من به عنوان شنونده پیشنهاد میکنم ساختمان جداگانه ای برای شبکه جوان با طراحی بهتر در کنار ساختمان بدساخت شهدای رادیو در آنهمه فضای باز موجود ساخته شود.
پیشنهاد دو: متاسفانه به مراتب برخی چیزهای بد را مشاهده کردم و اینها قابل توصیف نیست، من به عنوان شنونده به تمام رادیویی ها توصیه میکنم با هم کمی بیشتر مهربانتر باشند و بیشتر هوای هم را داشته باشند چه از گروههای متفاوت باشند و چه خدمه باشند و چه مدیر باشد.(سرپوشیده گفتم امیدوارم دوستان رادیویی دریابند) این بعضی چیزها زیاد منو اذیت میکرد.
پیشنهاد سه: عوال دست اندر کار در مسایل کلی شبکه میتوانند تدابیری بیاندیشند تا در همه بخش ها و همه اتاقها شنیدن رادیو نیاز به تحمل زحمت نشود(ایجاد یک شبکه بلندگو در همه اتاقها و وصل نمودن آن به یک رادیو آنچنان کار سختی نیست(از این بهتر هم میشود یک رادیوی مرکزی ایجاد کرد.
پیشنهاد چهارم: روابط عمومی شبکه جوان به همراه مدیریت محترم سعی بفرمایند در کنار تقدیر و تشکر های نقدی ، از شنونده هایی که به خاطر صدا آنجا جمع میشوند با چند سی دی و دی ویدی صوتی و یک عدد رادیوی ناقابا پذیرایی کنند.

مطالب مرتبط: رادیو جوان ، سفر به رادیو جوان (1) ، سفر به رادیو جوان (2) ، سفر به رادیو جوان (3) ، سفر به رادیو جوان (4)



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: جمعه 91/3/5::: ساعت 11:48 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 104
کل بازدید :1268417

>>امکانات این وبلاگ<<

وب خوان این وبلاگ

پروفایل این وبلاگ

عناوین مطالب بایگانی نشده

لینکستان این وبلاگ

خانه

راهنمای استفاده از این وبلاگ

دانلود برنامه های رادیو جوان

عناوین مطالب بایگانی شده

قوانین این وبلاگ

بخش متخلفین


>>نظر سنجی<<

پخش اینترنتی  زنده رادیو

پخش زنده ی رادیو جوان ورود به سایت رادیو جوان

پخش زنده ی رادیو قرآن ورود به سایت رادیو قرآن

پخش زنده ی رادیو معارف ورود به سایت رادیو معارف

پخش زنده ی رادیو ایران ورود به سایت رادیو ایران

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال اروپا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال آمریکا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال آسیا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو پیام ورود به سایت رادیو پیام

پخش زنده ی رادیو گفتگو ورود به سایت رادیو گفتگو

پخش زنده ی رادیو فرهنگ ورود به سایت رادیو فرهنگ

پخش زنده ی رادیو تجارت ورود به سایت رادیو تجارت

پخش زنده ی رادیو ندای اسلام ورود به سایت رادیو ندای اسلام

پخش زنده ی رادیو ورزش ورود به سایت رادیو ورزش

پخش زنده ی رادیو سلامت ورود به سایت رادیو سلامت


>پخش زنده رادیو استانی<

پخش زنده ی رادیو اصفهانپخش زنده ی رادیو اردبیلپخش زنده ی رادیو اراکپخش زنده ی رادیو ارومیهپخش زنده ی رادیو ایلامپخش زنده ی رادیو اهوازپخش زنده ی رادیو تهرانپخش زنده ی رادیو بوشهرپخش زنده ی رادیو بجنوردپخش زنده ی رادیو زاهدانپخش زنده ی رادیو رشتپخش زنده ی رادیو خرم ابادپخش زنده ی رادیو سنندجپخش زنده ی رادیو ساریپخش زنده ی رادیو زنجانپخش زنده ی رادیو قزوینپخش زنده ی رادیو شیرازپخش زنده ی رادیو شهرکردپخش زنده ی رادیو مشهدپخش زنده ی رادیو کرمانشاهپخش زنده ی رادیو قمپخش زنده ی رادیو یاسوجپخش زنده ی رادیو همدانپخش زنده ی رادیو مهابادپخش زنده ی رادیو یزدپخش زنده ی رادیو سمنانپخش زنده ی رادیو خراسان جنوبیپخش زنده ی رادیو کرمانپخش زنده ی رادیو گلستانپخش زنده ی رادیو بوشهرپخش زنده ی رادیو البرز


>> درباره خودم <<
محمود عراقی
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد

>> پیوندهای روزانه <<

>>لوگوی وبلاگ من<<
به نام خدا

>>لینک دوستان<<

>>لوگوی دوستان<<

>>هدیه وبلاگ<<

>>آرشیو شده ها<<

>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>آمار وبلاگ<<

>>رتبه ی وبلاگ<<

>>طراح قالب<<
تحلیل آمار سایت و وبلاگ