سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که مردم را دست می اندازد، نباید [امام صادق علیه السلام]
به نام خدا

ارسطو خودش مابعدالطبیعه را چنین تعریف می کند:
علم به موجود از آن حیث که وجود دارد؛ یعنی هدف آن، بررسی کلی ترین و عام ترین مسائلی است که در مورد هر چیزی می توان مطرح نمود. مسائلی مانند:
این همانی، دوام، مکان،زمان، ماده،علیت و غیره... .
ارسطو اصول مفاهیم تازه ای را در مابعدالطبیعه اش پایه ریزی می کند که خلاصه آنها بدین ترتیب است:
او در ابتدا میان ذات هر چیزی با صفات آن یا به عبارت دیگر، میان جوهر که وجود حقیقی و مستقل و قائم به خود است، با عرض که وجود مستقل ندارد و قائم به جوهر است، فرق گذاشت.
سپس اعراض را در 9 دسته طبقه بندی کرده و همراه با جوهر، مقولات ده گانه خواند.

پس از آن، ارسطو وارد بحث مهم قوه و فعل می شود. وی جهان هستی را به قوا و فعلیت ها تقسیم کرد و گفت: عالم بر مدار قوه و فعل می گردد. قوه یعنی استعداد برای به بودن چیزی و فعل یعنی بودن و تحقق آن چیز.
مثلا دانه بلوط بالقوه
درخت بلوط است و درخت بلوط، فعلیت همین قوه است؛ یعنی بالفعل، درخت بلوط است. بنابراین، وجود، زمانی بالقوه و زمانی بالفعل است.
تغییر و تبدیل یکی از واضحترین و مسلم ترین حقایق این جهان است و در طبیعت، همواره چیزی به چیز دیگر تبدیل می شود.
اما این تبدیل شدن ها نظام خاصی دارد؛ یک چیز، قابلیت و استعداد تبدیل به هر چیزی را ندارد، بلکه فقط می تواند به شئ یا اشیای معینی تبدیل گردد. مثلا یک دانه گندم نمی تواند در آینده مرغ شود، بلکه فقط امکان این را دارد که به بوته گندم تبدیل شود.
این گزاره از آن سو نیز صادق است؛ یعنی بوته گندمی که بخواهد در آینده موجود شود، فقط می تواند از دانه گندم به وجود بیاید، نه ازچیز دیگر.
بنابراین می یابیم در هر چیزی (یا به اصطلاح فلسفی در هر ماده ای) که بتواند در آینده تبدیل به چیز دیگری شود، (یا به اصطلاح فلسفی صورت جدیدی را بپذیرد)، صفت مخصوصی وجود دارد که عبارت است از:
قابلیت و استعداد تبدیل شدن به آن شئ دوم؛ به سخن دیگر، شئ اول، امکان و قوه تبدیل شدن به شئ دوم را در خود دارد.
پس قوه یعنی امکان و استعدادی که در شئ است و به آن این اجازه را می دهد تا چیز دیگری شود. برای مثال در دانه گندم، قوه بوته گندم وجود دارد، زیرا اگر چنین قوه ای را نداشت، هرگز به بوته گندم تبدیل نمی شد. به همین خاطر می گوییم:
دانه گندم بالقوه بوته گندم است؛ به این معنا که دانه گندم قوه تبدیل به بوته گندم را داراست.
نقطه مقابل قوه، فعلیت می باشد. فعلیت یعنی تحقق داشتن؛ یعنی وجود و آثار خارجی داشتن.
به عنوان مثال، دانه گندم بالفعل دانه گندم است، یعنی به صورت دانه گندم تحقق دارد. در حالی که بالقوه بوته گندم است؛ زیرا اگر چه قابلیت تبدیل به بوته گندم را در آینده دارد، اما هم اکنون بوته گندم نیست و فقط دانه گندم است.
پس فعلیت هر چیز مساوی است با بودن و تحقق داشتن آن چیز. فعلیت بوته گندم یعنی بوته گندم بودن و فعلیت مرغ یعنی تحقق خارجی مرغ.
با این مقدمات، نتیجه گرفته می شود که وجود و هستی چیز ها، زمانی بالقوه است و زمانی بالفعل.
بدین معنا که وجود بوته گندم زمانی بالقوه است و به صورت قوه در دانه گندم وجود دارد و زمانی به فعلیت می رسد و بالفعل بوته می شود. خاک و گل بالقوه کوزه است و زمانی که کوزه گر به آن پرداخت، بالفعل کوزه می شود.
مفاهیم قوه و فعل هیچ یک حسی نیستند، یعنی چیزی نیستند که حواس ما آنها را درک کنند، بلکه عقل با تامل در موجودات خارجی و انتزاع این مفاهیم، آنها را می یابد.
تمام نظام هستی بر بنیاد قوه و فعل است، زیرا هستی همواره در حال شدن، تبدیل و حرکت است. چیزی، چیز دیگر شدن یعنی اینکه یک شیئ به شیئ‌ دیگر تبدیل شود؛ یعنی شئ اول می تواند به شیئ‌ دوم تبدیل گردد و قوه شئ دوم را دارد. در این تبدیل، شئ دوم ابتدا به نحو بالقوه و بعد به صورت بالفعل موجود می گردد.
قوه و فعل را به گونه دیگری هم می توان بیان کرد :
وجود بالقوه همان ماده و وجود بالفعل صورت است.
قوه
فعل
مفهوم دیگری که ارسطو طرح کرد، مفهوم ماده و صورت بود. وی میان دو جنبه از موجودات فرق گذارد و بیان کرد که هر موجودی عبارت است از ماده و صورت. ماده هر موجود، مصالح و مواد و خمیره ای است که آن چیز از آنها ساخته شده است. و صورت هر چیز، ساخت و سازمان آن چیز است.
مثلا در مورد کوزه، گل و خاک، ماده است و شکل و قالب کوزه، صورت آن است. در واقع، صورت کوزه، چگونگی در هم آمیختن گل و خاک و ساخته شدن کوزه است.
در اینجا ارسطو قوه و فعل را به ماده و صورت مرتبط می سازد؛ به این صورت که:
ماده همان وجود بالقوه است و صورت، فعلیت موجود ویا به عبارت دیگر، وجود بالفعل است. صورت، فعلیت ماده است و حقیقت هر چیز، صورت اوست. در انسان جسم به منزله ماده و نفس به منزله صورت اوست.
هر موجودی وجود بالقوه و بالفعل و یا ماده و صورت دارد و چون صورت، فعلیت و حقیقت موجود است، کمال هر چیزی در صورت آن است نه در ماده آن.
در نظر ارسطو، مرگ و ولادت و کون وفساد یعنی از بین رفتن صورتی از ماده و پدیدار شدن صورت دیگر.
ماده همیشگی است و صورت ها هستند که عوض می شوند. و به همین دلیل با تأمل عقلانی می توان عقب رفت و به ماده نخستین و اولیه ای رسید که هنوز صورت نپذیرفته و ماده (قوه) محض است. این ماده و قوه محض که هیچ تعینی ندارد، هیولای اولی نام دارد. اما باید توجه داشت به دلیل آن که ماده هیچ گاه از صورت جدا نمی شود، هیولای اولی یا ماده بی صورت نمی تواند وجود خارجی داشته باشد و فقط فرض ذهن ماست.
در نظر ارسطو درباره هر موجود و هر رویدادی می توان چهار گونه علت برای آن‌قائل شد. یعنی وقتی درباره سبب پیدایش آن موضوع و رویداد سوال می پرسیم، می توانیم چهار نوع دلیل و علت برای آن ذکر کنیم:
اول، علت مادی آن که عبارت از ماده آن موجود است. (در مثال کوزه، خاک و گل علت مادی کوزه است.)
دوم، علت صوری آن که عبارت از ساخت و سازمان و چگونگی کنار هم قرار گرفتن ماده است. (در مثال کوزه، شکل و ساخت کوزه، علت صوری کوزه است.)
سومین علت، علت فاعلی است، یعنی سازنده موجود و محرک آن. (سازنده کوزه)
و چهارمین علت، علت غائی است، یعنی امری که موجود برای آن به وجود آمده و برای آن به حرکت در می آید. (هدف سازنده کوزه.)
هنگامی که به دنیا نگاه کنیم، موجودات ، وقایع و دگرگونی های بیشماری را می بینیم و دچار شگفتی می شویم که چرا هر چیز این طور است؟ و چرا این گونه اتفاق می افتد؟
به همین دلیل است که سوال چرا؟ را مطرح می کنیم. ما با پرسیدن چرا، می خواهیم سبب هر چیزی را بدانیم. به عبارت دیگر سوالمان این است که چرا امور به این نحو موجود شده و اتفاق می افتند؟
در نظر
ارسطو این چراها را به گونه های مختلفی می توان طرح کرد و پاسخ گفت. برای پاسخ به سوال چرا، تنها یک سبب وجود ندارد، بلکه علت ها بسیار زیادند. یعنی برای هر چیزی، علت های زیادی وجود دارد که البته ما فقط بعضی را می شناسیم و بعضی را هم نمی شناسیم.
اما دست کم ، چهار نوع سبب و تبیین مهم وجود دارد که علتهای چهار گانه نام دارند؛ یعنی چهار نوع به علت اینکه: که در پاسخ به "چرا؟" می تواند مطرح شود. این علت ها درباره ماده شیئ، صورت شیئ، فاعل شیئ و هدف شیئ هستند و به ترتیب علت مادی ، صوری ، فاعلی و غایی نام دارند.
در واقع، این علت ها وجود هر چیز را بر اساس ماده آن شیئ، صورت آن شیئ، فاعل آن شیئ و هدف آن شیئ توضیح داده و تبیین می کنند؛ یعنی هر کدام، یک سبب از سبب هایی که موجب پیدایش موجود شده یا آن را به حرکت وا می دارد را برای ما آشکار می سازند.
. همان طور که گفته شد، این سبب ها، یعنی علت هایی که موجب بروز یک امر (اعم از یک اتفاق یا یک موجود) می شوند، بسیار زیادند،‌ اما دست کم چهار نوع علت وجود دارد که در مورد همه امور صدق می کند.ارسطو نخستین کسی بود که به این علت ها و اهمیت آن ها آگاه شد و به همین سبب، آن ها را علت های چهارگانه ارسطویی می نامند.
( تبیین مادی ): آنچه ماده ی شیئ را تشکیل می دهد ، علت مادی آن است. مثلا ً می پرسیم : " چرا درخت به این صورت می روید؟ "
علت و تبیین مادی، یک سبب رویش درخت را برای ما معلوم می سازد. یعنی می گوید: درخت این طور می روید، به علت اینکه درخت از فلان مواد تشکیل شده است . این مواد، علت مادی درخت می باشند . و یا در مثال دیگر می توان گفت : خاک و گل، علت مادی مجسمه است .
( تبیین صوری): ماده ی شیئ به هیچ عنوان برای تبیین آن و این که چرا این گونه وجود دارد، کافی نیست؛ زیراماده شیئ می تواند هر شکلی را بپذیرد و هرچیزی بشود؛ در حالی که سوال ما در حقیقت، این است که چرا این شیئ با این مشخصات خاص، این گونه است . بنا براین، به تبیینی دیگر می رسیم که مربوط به ساخت و صورت شیئ است. علت صوری به ما می گوید که درخت اینگونه می روید ، به علت اینکه فلان طور ساخت پیدا کرده است. به این ساخت، صورت می گویند. در مثال مجسمه ، علت صوری مجسمه همان صورت ، شکل و قالب مجسمه است . در واقع مقصود از صورت ، قالب و ساختار زیر بنایی شیئ است که آن شیئ به واسطه ی آن ، وظایف یا کارکردی را که خاصیت آن نوع شیئ است ، انجام می دهد .
( تبیین فاعلی ): علت فاعلی تقریبا همان علت متداول نزد همگان است. علت فاعلی ، منشأ دگرگونی شیئ و علت سازنده ی شیئ است . این نوع علت برای ما تبیین می کند که: درخت این گونه می روید ، به دلیل اینکه چیزهای مختلفی که مربوط به محیط است - مثل هوا یا خاک و غیرآن - از خارج درخت را به این صورت هدایت کرده و می رویانند . در مثال مجسمه ، مجسمه ساز ، علت فاعلی مجسمه است. و یا این که می گوییم:کارگر و بنا، علت فاعلی ساختمان هستند؛ یعنی آن ها هستند که ساختکان را می سازند.
پس بنابر آن چه تا این جا گفته شد، می فهمیم که علت فاعلی، علتی است که ماده شیئ را شکل و صورت می دهد؛ چنان که مجسمه ساز به ماده ی مجسمه که خاک و گل است، صورت و شکل مجسمه می بخشد.
( تبیین غایی ): این علت و تبیین به ما می گوید که درخت اینطور می روید ، به علت اینکه در آینده درختِ کامل شود. یعنی علت غایی درخت ، درختِ کامل شدن است.
بر اساس این نوع علت ، هر چیز در طبیعت همواره به سمت شکوفایی و کمال و کارکرد اصلی خود حرکت می کند. تبیین بر حسب غایت، یعنی تبیین بر حسب آنچه که شیئ برای آن هست یا روی می دهد. علت غایی هر موجود، هدف و کارکرد اصلی آن موجود است؛ یعنی شکوفا شدن تمام استعداد های نهفته در آن.
باید توجه داشت که علت غایی ، چیزی بیرون از شیئ نیست ، بلکه خود موجود ، همواره طوری حرکت می کند که به " صورت " تکامل یافته اش ،به هدف و کارکرد اصلی خود و به عبارت دیگر به فعلیت خود برسد. به این ترتیب، تبیینی که به ما بگوید کارکرد مخصوص فلان جاندار چیست و حرکت های مختلف آن جاندار در شرایط مختلف چگونه با هدف آن جاندار سازگار می شود ، علت غایی آن جاندار و حرکات آن می باشد
1) علت مادی
2) علت صوری
3)علت فاعلی
4) علت غایی
خدا یا علةالعلل
خدا یا علةالعلل
در نظر ارسطو، بدلیل آنکه فعلیت، همان صورت است و صورت نیز کمال است، ماده همواره در حال حرکت به سوی صورت و غایت خویش است، زیرا هدف ماده کمال یافتن و رسیدن به حقیقت خود است.
آخرین درجه کمال، جایی است که فقط فعلیت باشد و هیچ قوه ای در کار نباشد؛ یعنی صورت محض باشد.
چنین مو جودی خداست که فعلیت و صورت محض است و لذا حرکتی ندارد (زیرا حرکت یعنی سیر قوه و ماده به سوی فعلیت و صورت خود)، بلکه او همه چیز رابه حرکت وا می دارد و همه موجودات رو به سوی او در حال حرکتند.
نظر ارسطو درباره کلیات
ارسطو نیز مانند افلاطون معتقد بود که علم به محسوسات که جزئی اند تعلق نمی گیرد، بلکه فقط کلی است که با عقل ادراک می شود.
با این حال بر خلاف افلاطون که کلیات را موجودات واقعی و مستقل از انسان می دانست، وی جدایی کلیات از جزئیات را تنها در ذهن قائل بود، نه در خارج. او در رد مُثُل افلاطونی دلایل مختلفی ارائه کردعلت های چهارگانه ماده و صورت قوه و فعل



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: جمعه 87/2/13::: ساعت 2:10 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 66
بازدید دیروز: 141
کل بازدید :1268830

>>امکانات این وبلاگ<<

وب خوان این وبلاگ

پروفایل این وبلاگ

عناوین مطالب بایگانی نشده

لینکستان این وبلاگ

خانه

راهنمای استفاده از این وبلاگ

دانلود برنامه های رادیو جوان

عناوین مطالب بایگانی شده

قوانین این وبلاگ

بخش متخلفین


>>نظر سنجی<<

پخش اینترنتی  زنده رادیو

پخش زنده ی رادیو جوان ورود به سایت رادیو جوان

پخش زنده ی رادیو قرآن ورود به سایت رادیو قرآن

پخش زنده ی رادیو معارف ورود به سایت رادیو معارف

پخش زنده ی رادیو ایران ورود به سایت رادیو ایران

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال اروپا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال آمریکا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال آسیا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو پیام ورود به سایت رادیو پیام

پخش زنده ی رادیو گفتگو ورود به سایت رادیو گفتگو

پخش زنده ی رادیو فرهنگ ورود به سایت رادیو فرهنگ

پخش زنده ی رادیو تجارت ورود به سایت رادیو تجارت

پخش زنده ی رادیو ندای اسلام ورود به سایت رادیو ندای اسلام

پخش زنده ی رادیو ورزش ورود به سایت رادیو ورزش

پخش زنده ی رادیو سلامت ورود به سایت رادیو سلامت


>پخش زنده رادیو استانی<

پخش زنده ی رادیو اصفهانپخش زنده ی رادیو اردبیلپخش زنده ی رادیو اراکپخش زنده ی رادیو ارومیهپخش زنده ی رادیو ایلامپخش زنده ی رادیو اهوازپخش زنده ی رادیو تهرانپخش زنده ی رادیو بوشهرپخش زنده ی رادیو بجنوردپخش زنده ی رادیو زاهدانپخش زنده ی رادیو رشتپخش زنده ی رادیو خرم ابادپخش زنده ی رادیو سنندجپخش زنده ی رادیو ساریپخش زنده ی رادیو زنجانپخش زنده ی رادیو قزوینپخش زنده ی رادیو شیرازپخش زنده ی رادیو شهرکردپخش زنده ی رادیو مشهدپخش زنده ی رادیو کرمانشاهپخش زنده ی رادیو قمپخش زنده ی رادیو یاسوجپخش زنده ی رادیو همدانپخش زنده ی رادیو مهابادپخش زنده ی رادیو یزدپخش زنده ی رادیو سمنانپخش زنده ی رادیو خراسان جنوبیپخش زنده ی رادیو کرمانپخش زنده ی رادیو گلستانپخش زنده ی رادیو بوشهرپخش زنده ی رادیو البرز


>> درباره خودم <<
محمود عراقی
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد

>> پیوندهای روزانه <<

>>لوگوی وبلاگ من<<
به نام خدا

>>لینک دوستان<<

>>لوگوی دوستان<<

>>هدیه وبلاگ<<

>>آرشیو شده ها<<

>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>آمار وبلاگ<<

>>رتبه ی وبلاگ<<

>>طراح قالب<<
تحلیل آمار سایت و وبلاگ