الهی به امید تو ...
به امید تو برنامه ای تولیدی بود از گروه جوان و اندیشه رادیو جوان به گویندگی فاطمه عباسی و سردبیری نرجس صالحی که هر روز صبح از ساعت 6 تا 6:15 دقیقه از شبکه رادیویی جوان پخش میشد.
اسفند ماه سال 89 بود که مثل همیشه برنامه های خوب را پیدا میکردم و تو وبلاگم ازشون یاد میکردم و برای همین همینجا نوشتم:
( http://wwwmahmoodaraghi.parsiblog.com/Posts/152 )
میخواهی صبح رو وقتی شروع میکنی بگی الهی به امید تو حتما پیچ رادیو رو باز کن و رو موج شبکه ی جوان تنظیم کن اولش سرود مقدس کشور عزیزمون رو میشنوی بعد صدای یه مجری پر انرژی و بعد هم صدای گنجیشک هایی که هر صبح صداشون رو بالا برده اند و نمیدونم چی میگن در کل که خیلی عالیه بعد هم چند آیه از قران رو همراه همه ی شنوندگان گوش بده و تو دلت بخون و بعد هم با خدای خودت راز و نیاز کن و روزت رو با خدا شروع کن مطمعن باش یه چیزی به دست می یاری ...برنامه ی الهی به امید تو رو خیلی دوست داشتم سحر های ماه مبارک رمضان گوش میدادم که داریم به اون روزهای خوب هم میرسیم فکر میکنم خیلی کیف خواهیم کرد.
و این بود که تقریبا دو سال از عمر این برنامه گذشت ....
تو این دوسال بارها پیش اومده بود که صبح خیلی زود قبل و بعد از اذان صبح میرفتم به مسافرت و یا تو یه شهر دیگه میرفتم برای امتحان پایان ترم دانشگاه با ماشینم بارها در تابستان و زمستان و بهار برنامه به امید تو همراهم بود، یادش بخیر روزهایی را که من تو جاده بودم حدودای کیلومترهای 40 تا 70 خارج از شهر که سرود جمهوری اسلامی پخش میشد و بعد صدای چکاوک یا کنجشک ... تصور کنید هوا تاریک جاده کاملا خلوت در تابستان هوا سرد و در زمستان هوا شدیدا سرد و با هر سرعتی هم که دلت میخواهد میتونی برونی چون تو شهرهای کوچک مثل شهرهای بزرگ نیست که زمین و زمان شب تا صبح پر از ماشین باشه جاده خلوت و من تنها و تو فکر امتحان ان روز خیلی وقت ها تا همین کیلومترهای 70 پیش میاومد که احساس میکردم هنوز خیلی خوب خواب از سرم نپریده است و همین موقع صدای چکاوک یا گنجشکهای برنامه به امید تو خبر از طلوع افتاب و شروع یک روز را خبر میداد البته همین صدا همیشه برام استرس هم می اورد چون منو یاد امتحان می انداخت ولی خوب بود..
.به امید تو که گاهی وقت ها با اسم الهی به امید تو هم ازش یاد میکردم برای برنامه ای ویژه بود چون کنداکتور این برنامه چیزی فراتر از همه برنامه های رادیو جوان بود برنامه ای که شاید بتوان گفت در قالب هیچ یک از تعاریف مدیریتی گروههای برنامه ساز جا نمیشد و خلا موجود در رادیو جوان را در بخش مباحث معارفی (نه اندیشه ای) به تنهایی به یدک میکشید به سبک خودش!! و این تفاوت در موضوع آن را استثنایی کرد
این یک وظیفه برای شنونده این برنامه بود تا از زحمات عوامل این برنامه تشکر میکردیم ولی بارها مشکلاتی پیش امد که نتوانستیم انچنان که باشد و شاید این برنامه را به صورت ارسال نظر و پیشنهاد حمایت کنیم ولی با این حال حدود دو هفته پیش این فرصت برای من شنونده ایجاد شد تا در رادیو جوان به صورت زنده در مورد برنامه هایی که دوست دارم حرف بزنم و داوری کنم و این کار را کردم
در برنامه من و جوان قرار شد تا بهترین برنامه هفته را بعد از بررسی همه برنامه ها انتخاب کنم و بعد نتیجه را اعلام کنم و من این کار را کردم و یک هفته برنامه های 24 ساعت رادیو جوان را بررسی کردم و بهترین برنامه آن هفته را که از قبل هم مشخص بود همین برنامه(به امید تو) را انتخاب کردم و برای این انتخابم دلایل محکم داشتم هرچند بعضی ها قبول داشتند و وبرای بعضی ها هم غیر قابل قبول بود ولی این چیزی طبیعی بود و مهم برای ما همیشه برنامه خوب بود که از این فرصت برنامه زنده استفاده کردم و مدال طلای شنونده ها را در ان هفته به برنامه به امید تو دادم و خوشحال بودم از فرصتی که فراهم شد تا در یک زمانی غیر معمول برنامه ی خوب را معرفی کنم ولی این خوشحالی زیاد دوام نیاورد و دقیقا سه روز بعد از این ماجرا برنامه دچار زلزله شد از سردبیر خواسته شد تا تولید این برنامه را متوقف کند و در ادامه قرار شد تا برنامه تکرار شود و این دقیقا همین موضوع را به ذهن مخاطبهای هوشیار و دقیق میرساند که بین انتخاب من و تصمیم مدیران فاصله ی سه چهار روزه زیاد نمیتواند طبیعی باشد ولی با این حال این اتفاق افتاد
عکس: لوگوی من در سایت رادیو جوان به یاد برنامه به امید تو
در ادامه ی این ماجرا سردبیری این برنامه ناراحتی خود را به این شیوه ابراض کرد:
سروش آسمانی، باران رحمت، نمای نزدیک، یادداشتهای شبانه ، یا اول ،نوبت پنجره ها، به امیدتو،عابران سپیده و..
10سالی میشه جوانم ...اما نمیشه همیشه جوان بمونی. 16 سالی میشه برنامه سازم ...اما انگار نمیشه همیشه برنامه ساز بمونی ....تو آینه که نگاه میکنم احساس میکنم هنوز جوانم، اما ...
باتک تک برنامه ها زندگی کردم هر جمله ای که برای برنامه ها نوشتم ازعمق وجودم نوشتم.حس گرفتم بادونه دونه آیتم هایی که ساختم . ذوق کردم با دیدن پیامکها و پیام هایی که شما فرستادید.خستگی تا9شب اداره موندن ازتنم در رفت صدای مهربونتون روکه شنیدم ،اما دلم گرفت که گفتن آب بستی توی برنامه...
دوست داشتم میشد باتک تک تون تو برنامه تلفنی صحبت کنیم .دلم می خواست وقت میشد تمام پیامک هاتون روتو برنامه می خوندیم اما ...
آقای طالاری زیاد تلاش کردم بشه باهاتون تماس بگیریم نشد ببخشید.
شنوندگان عزیز برنامه پیامهاتون شادی به دلم می آورد.امیدوارم همیشه شادباشید وپاینده اگر کمی، کاستی یا به قول مدیران آب بستنی در برنامه بود حلال کنید.
همچو مهتاب که از خاطر شب میگذرد هرشب آهسته زافاق دلم می گذرید
عابرپیاده نرجس السادات صالحی
و این پایان کار یک سردبیر موفق یک برنامه موفق دیگر بود و چیزی که بین سردبیر و من شنونده به جای ماند حس خوب صبح قبل از طلوع در هوای تاریک و جاده خلوت و پشت فرمان و صدای جیک جیک بودکه شنیدن رادیو را برام عاشقانه میکرد ! چیزی که دیگر نخواهم شنید و مثل خیلی از برنامه های خوب دیگر یادش گرامی خواهد ماند.
دسته بندی:رادیو جوان،برنامه به امید تو، گروه اندیشه
مطالب مرتبط: برنامه من و جوان ،برنامه با من حرف بزن ،برنامه یک سبد ترانه ، ، جدول پخش برنامه های رادیو جوان در سال91 ، جدول پخش برنامه های رادیو جوان در اسفند ماه 90 ، کنداکتور برنامه های شبکه ی جوان در تابستان89
جدول پخش رادیو جوان در مهر1392
نمایش دریاقلی سورانی در رادیو جوان
سهم شنوندگان در برنامه سازی رادیویی
انتخاب موضوع در یک برنامه رادیویی
امام زمان مربی فوتبال میشود!
رادیو جوان شادتر میشود
رادیو خانواده
چالشهای رسانهای یا نگاه آینده نگارانه به رسانه ها
طرح ایمان
گوینده آقا یا خانم!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 113
کل بازدید :1281118
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد
شهرداری آچاچی [1]
چی بپزم؟
روشنگری [2]
سهبا [4]
رصد خبری [8]
اخبار و تحلیل [1]
شرکت ثمین گستر کارمانیا [4]
شبکه بهداشت و درمان میانه [4]
دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان شرقی [3]
مدیریت منابع انسانی [4]
آرشیو اخبار استانداری [19]
ثبت نام آتشنشانی [6]
رادیو دیروز [6]
کتابخانه دیجیتال [26]
[آرشیو(56)]
زمستان 91
پاییز 91
تابستان 91
بهار 91
زمستان 90
پاییز 90
تابستان 90
بهار 90
زمستان 89
پاییز 89
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 88
تابستان 88
بهار 88
زمستان 87
پاییز 87
تابستان 87
بهار 87
زمستان 86