شب رادیو جوان با رادیو جوانی ها (2)
بهترین لحظه در اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) دیدار با عوامل مختلف رادیو جوان بود!
پشت دیوار بودم ، صدای سعید پور محمودی از استدیوی سیار مستقر در سالن همایشهای رازی بلند شد و در کنار او صدای نسیم رفیعی و صدای گوینده ی جوان خانم پرسون به گوشم رسید عجله داشتم تا همه را یکجا ببینم که این اتفاق هم افتاد جلو رفتم و کمی از یک طرف جمعیت استدیو و نحوه اجرای گوینده ها رو دیدم و کمی هم از طرف دیگر گوینده ها رو نگاه کردم و مواظب بودم که گزارشگری به سمت من برای تهیه گزارش نیاد، چون علاقه ای به جواب دادن به بعضی سوالها ندارم.
کمی به عمق اجرای گوینده ها رفته بودم که دیدم کسی منو صدا میزنه ، برگشتم دیدم یکی از شنونده هاست که از مشهد اومده بودمد ، از دیدنشون خوشحال بودم و برای همین تا لحظه ی باز شدن درب اصلی سالن با هم بودیم ، همه به داخل رفتند و منو ایشون در کنار استدیو بودیم رفتم و از خانم پرسون چند خط یادگاری خواستم و گفتم لطفا نوشته تکراری نباشد و نوشته ای باشد اختصاصی برای من محمود عراقی گفتند: سلام اقای عراقی خوب هستید و گفتند: اخه من این متن رو دوست دارم گفتم اشکالی ندارد بنویسید بعد تشکر کردم و ایشون نوشتند:
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا
چه دشوار است.
با آرزوی بهترین و شادترین روزها.
الهه پرسون
بعد گفتم خانم پرسون کامنتهای منو حتما تو برنامه بخونید ها و ایشون هم گفتند چشم حتما میخونم.و خداحافطی کردم و رفتم کنار آقای دژبدی و گفتم سلام آقای دژبدی محمود عراقی هستم از میانه برام یه نوشته یادگاری میدین؟ گفتند به به آقای عراقی خوب هستید و بعد منو به آقای پیری معرفی کردند و گفتند از شنونده های اصلی سبقت ازاد هستم و بعد از احوال پرسی نوشتند:
مرا نام باید. که تن مرگ راست
برای محمود عراقی عزیز
از میانه
رضا دژبدی
از دیدن الهه پرسون و رضا دژبدی خیلی خوشحال شدم و چون پر از هیجان و انرژی شده بودم و انگار نه انگار که چهار پنج ساعت در راه بوده ام و دنبال چند نفر دیگر بودم که یادگاری بگیرم و خانم رفیعی را در حال اجرا دیدم که برنامه را تمام کرد ، رفتم جلو و سلام کردم و خودم رو معرفی کردم و فکر کنم منو نشناختند و دفتر روزنامه ام رو گذاشتم جلوشون و درخواست کردم یادگاری بنویسند و ضاهرا چون عجله داشتند فقط نوشتند:
امیدوارم موفق باشید.
نسیم رفیعی
چهره ی خانم رفیعی بهتر از چیزی بود که در تصاویر میدیدم نمیدانم چرا عکسهایی که میدیدم را عکاسهای خوش ذوق گرفته بودند! و با این فکر و خیال یک دفعه خانم لاله اکبری یگی از گوینده های محبوبم رو دیدم، با کلی انرژی و شور اشتیاق رفتم کنارشون، داشتند با یکی از شنونده ها که میشناختمشون عکس میگرفتند ازشون درخواست کردم که برام چند خط یادگاری بنویسند و چندین بار هم گفتم که برنامه هایی که اجرا میکنند رو خیلی دوست دارم و ایشون گوینده توان مندی هستند و همیشه برنامه هاشون رو گوش میدهم و چندین بار هم خودم رو معرفی کردم ولی خانم اکبری بین صحبتهام فقط فرصت کردند تا بگن: خوبی آقای عراقی من هم از دیدن شما خوشحالم.(مثل همه اجراهایی که داشتند) و بعد نوشتند:
اقای محمود عراقی بسیار خرستندم که در جشنواره جوانه دوستان
خود در شبکه جوان رو همراهی کردید. امیدوارم همیشه موفق و
سربلند باشید.
لاله اکبری
بعد از این که با خانم اکبری خداحافظی کردم و رفتم تا در جای خودم که از قبل شماره 130 رزرو شده بود بشینم بین استدیو سیار و سالن همایش سعید معدن کن و مهندس مهدی شاهرضایی و چند نفر دیگر را دیدم و احوال پرسی کردیم که بهترین لحظه در اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) دیدار با عوامل مختلف رادیو جوان بود که تجربه کردم و بعد رفتم تا روی صندلی خودم بنشینم.
<< یادداشت قبلی یادداشت بعدی>>
برچسب:رسانه ، رادیو جوان، دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه)
مطالب مرتبط: اختتامیه جشنواره جوانه ، اختتامیه دومین جشنواره جوانه ، نتایج جشنواره جوانه ، اسامی برندگان جشنواره جوانه
جدول پخش رادیو جوان در مهر1392
نمایش دریاقلی سورانی در رادیو جوان
سهم شنوندگان در برنامه سازی رادیویی
انتخاب موضوع در یک برنامه رادیویی
امام زمان مربی فوتبال میشود!
رادیو جوان شادتر میشود
رادیو خانواده
چالشهای رسانهای یا نگاه آینده نگارانه به رسانه ها
طرح ایمان
گوینده آقا یا خانم!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 61
کل بازدید :1280291
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد
شهرداری آچاچی [1]
چی بپزم؟
روشنگری [2]
سهبا [4]
رصد خبری [8]
اخبار و تحلیل [1]
شرکت ثمین گستر کارمانیا [4]
شبکه بهداشت و درمان میانه [4]
دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان شرقی [3]
مدیریت منابع انسانی [4]
آرشیو اخبار استانداری [19]
ثبت نام آتشنشانی [6]
رادیو دیروز [6]
کتابخانه دیجیتال [26]
[آرشیو(56)]
زمستان 91
پاییز 91
تابستان 91
بهار 91
زمستان 90
پاییز 90
تابستان 90
بهار 90
زمستان 89
پاییز 89
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 88
تابستان 88
بهار 88
زمستان 87
پاییز 87
تابستان 87
بهار 87
زمستان 86