جنگ ستارگان در رادیو جوان!
هدف و اصول هر برنامه باید سالانه و دو سالانه و سه سالانه باشد و تغییرات باید فصلی و دوره ای در جزئیات تک تک برنامه ها انجام بپذیرد!
برنامه ای که بتواند بیشترین مخاطب را جذب کند میتواند برای عوامل تهیه کننده ی آن برنامه یک امتیار به حساب بیاید از این رو تمام تلاش سردبیر و تهیه کننده و طراحان کل برنامه و سازندگان این است که با توجه به اهداف تعریف شده و موضوعات پیش بینی شده و یا احیانا پیش بینی نشده برنامه ای را درست کنند که بیشترین مخاطب را جذب و تثبیت کنند و در این رابطه طبیعی است که از هر کوشش و خلاقیتی دریغ نکنند!حتی با یک جایزه نقدی!
اما در کنار اینها دعوت از یک مهمان ویژه در برنامه هم میتواند بغیر از بوجود آوردن تنوع ، امتیازهایی را هم در بر داشته باشد که این مورد هم از طبیعی ترین موارد در یک برنامه رادیویی و حتی تلوزیونی می باشدکاری که معمولا در اوایل صبح و اواسط روز و اواخر شب و در اکثر مناسبت ها و اعیاد و در پایان سال انجام میشود و گاهی به یک خرده فرهنگ رسانه ای هم تبدیل میشود و عدم وجود مهمان ویژه برای یک برنامه مناسبتی نامناسب طلقی میشود.
اما در چشم پوشی از باید و نباید حضور مهمان ویژه در یک برنامه ، ما شاهد وجود برنامه هایی هستیم که محوریت پخش این برنامه ها مهمان ویژه هستند!
در شبکه رادیویی جوان : برنامه سه ستاره صرفا با سه شخصیت هنری(سه ستاره) گفتگو میکند، برنامه تامرز فردا با یک شخصیت هنری(تک ستاره) گفتگو میکند،باشگاه تعطیلات در بخش باشگاه ستاره ها با یک تک ستاره دیگر گفتگو میکند ، برنامه معجون برای صبحانه ی رادیویی ستاره دعوت میکند و برنامه سبقت ازاد مهمان ویژه دعوت میکند واینجا شب نیست هم زمانی که بعضی ها میخوابند و بعضی ها تازه بیدار میشوند مهمان تک ستاره ی دیگری دعوت میکنند! و هربرنامه ای در تلاش است بهترین ستاره را از آسمان هنر شکار کنند و می شود گفت در این شبکه رادیویی جنگ ستارگان راه افتاده است ، کاری که همیشه از ان متنفر بوده ام و همیشه اعتقادم بر این بوده است که هنرمند یک برنامه رادیویی باید از گوینده و تهیه کننده و صدا بردار و نویسنده و دوبلر های عرصه ی صدا و رادیو انتخاب میشدند تا چهره های هنری تلوزیون که زمین و زمان انها را میشناسند و به نظرم حضور آنها در یک برنامه رادیویی نه برای معرفی آن چهره است و نه برای شناخت عرصه ی فعالیت آن تک ستاره و صرفا کاری است تکراری برای جذب طرفداران آن هنرمند در برنامه رادیویی و کسب شهرت به واسطه ی حضور یک تک ستاره و موارد این چنینی مشابه
من معتقدم در حال حاظر در کنداکتور کلی برنامه های شبکه جوان هنوز جای خالی برای یک یا حتی دو ساعت برنامه رادیویی وجود دارد و در کنار اینها با غربالگری بعضی موازی کاری های بین همه عوامل تهیه کننده در همه گروههای برنامه ساز میشود دو تا سه ساعت دیگر نیز در جدول پخش برنامه ها جای باز کرد و برنامه های متنوع دیگر را در قالبهای جدید تر جای داد.
کاری که به احتمال زیاد دست اندرکاران در مدیریت این شبکه از آن مطلع هستند و هم اکنون هم فراخوان جدیدی برای طراحی برنامه در فصل زمستان را در سایت شبکه به راه انداخته اند برای تولید برنامه های فصلی ، چیزی که همیشه مخالف آن بوده ام و معتقد هستم هدف و اصول هربرنامه باید سالانه و دو سالانه و سه سالانه باشد و تغییرات حاصله باید فصلی و دوره ای در جزئیات تک تک برنامه ها انجام بپذیرد و با تغییر نام و زمان پخش و سردبیر و گوینده نمیشود به نتیجه ی مطلوب در هر فصل دست یافت بلایی که بعد از اتمام برنامه دنده معکوس یا روی موج ما بمون(جوونای معرکه - فصل مشترک) روی داد که من از جهتی آن را وقت کشی مثبت و مطلوب میدانم.
نکته : در تاریخ یکشنبه 19 آذر 91 نوشته (جنگ ستارگان در رادیو) به فهرست نوشته های برگزیده در مجله پارسی نامه بخش های خاطره و روزنوشت افزوده شده است.
دسته بندی: رسانه ، رادیو ، رادیو جوان ، www.radiojavan.ir
مطالب مرتبط: برنامه سه ستاره رادیو جوان ، نقد برنامه های شبکه ی رادیویی جوان ، در رادیو جوان چه خبر است؟ ، طنز در رادیو باید بیشتر شود ، دانلود برنامه ی برج مراقبت اینجا شب نیست ،
ماجرای اسارت و رادیو
در بعضی دوره ها برای رادیو باید جان هم داد!
بچه ها حسابی کلافه بودند. از ایران خبر نداشتیم. رادیو خیلی ضروری بود ولی چطوری ؟به فکر افتادم مدتی وقت صرف کردم . عراقی ها را زیر نظر گرفتم . تا اینکه روزی جهت کارنظافت، عراقی ها دنبال چند نفر فرستادند. یادش بخیر! "جمشید نریمانی" مسئول اردوگاه در موصل بزرگه 500 نفری بود. مترجم "کریم نیسی" بود.
به جمشید نریمانی گفتم رادیو دو موج خوشکلی روی میز افسره هست بزنم تو گوشش؟ کریم و جمشید مخالفت کردندو گفتند خطر دارد و نباید این کار انجام شود . اما عزم من جزم شده بود.گفتم رادیو رامی یارم اگر گیر دادند به عراقی ها خودم رو معرفی می کنم . خلاصه بعداز نظافت محو طه عراقی ها رادیو دو موج را از برادران عراقی کف رفتم ودر اشپزخانه اردو گاه داخل گونی برنج مخفی کردم که ناگهان جمشید نریمانی سریع فرستاد دنبالم که این رادیو را ببر جایی و جا سازی کن. الان عراقی ها می آیند .منم سریع رادیو را با برادر فتحی و داود و محرم در توالت بسته بندی کردیم و در زیر درخت انگورجلو آسایشگاه جا سازی کردیم.
کریم و جمشید حسابی کلافه بودند. منتظر بودند الان عراقی ها بریزند و تفتیش کنند و بچه ها را اذیت و آزار .الحمدالله رادیو را زدیم بدون اینکه عراقی ها سراغش رو هم یگیرند. اما خبر جالب تر اینکه از اون به بعد دنبال نظافت چی نیامدند. یاد همه شهدا بخیر "علی جهانبخش"، "محمود دوستی" ، "اسکندر" ،"جلیل حسینی"،حسن کفشی هستم .
منبع: فاش نیوز/ حسن ناجی راد
دسته بندی: رادیو ، خاطره ، اسارت
مطالب مرتبط: آمریکا در افغانستان "رادیو کماندو" ایجاد کرد ، من دیگر هیچ وقت رادیو گوش نخواهم داد! ، بابا خمینی و رادیو ، اخبارسیاسی رادیویی! ، رادیو خورشیدی سلاح جدیدجنگ نرم آمریکا در افغانستان ، رادیوی مارکسیستی در تهران
زیر نورماه رادیو جوان
زیر نور ماه برنامه ای از گروه اندیشه بود که سال 89 عمرش را داد به چند تا برنامه دیگر و تمام شد و دلم شکست، برنامه ای که برای تمام شدنش گریه هم کردم...
بیست و ششم بهمن هشتاد و پنج، «یا علی» گفتند و در جاده جوانی، زیر نور ماه قدم زدن را آغاز کردند.»» 174 هفته - 174 قدم زیر نور ماه - با هم، در کنار هم و به یاد هم بودیم. رد پاهایمان ، رد پاهایتان زیر نور ماه پر رنگ و پر رنگ تر شد. به بودنمان عادت کرده بودیم اما هر سلامی را خداحافظی باید، حتی اگر دلمان نخواهد. جاده ی زیر نور ماه به مقصد رسید اما رد پاها ثبت شده بر صفحه ی خاطره ها. دل ها عادت کرده به پر کشیدن به پایتخت قلب ها راس ساعت 23.»»» چهارم تیر هشتاد و نه ، «یا علی» می گوئیم و آخرین قدمها را زیر نور ماه می زنیم... سلام آخر ما زیر نور ماه در ویژه برنامه ای است به مناسبت میلاد امیر مهربانیها - امام علی علیه السلام...
خوب بودن برنامه به ایتم و گوینده و مهمان و گزارشگر و نویسنده نیست برنامه خوب را باید با عشق درست کرد تا بشود با عشق هم شنید! چند وقت پیش داشتم در یکی از صحنهای حرم مطهر امام رضا(ع) راه میرفتم یاد زیر نور ماه افتادم برنامه ای خوب از رادیو جوان که دو سه چهار سال پیش شنونده اش بودم در این برنامه قرار ساعت 10 بود که دل ما را مهمان امام رضا میکرد امشب یاد سفر چند روز پیشم به مشهد افتادم و یاد ان روز که در صحن امام رضا(ع) یاد زیر نورماه افتادم....
ما حرف خودمان را میزنیم، میگیم:برنامه خوب را باید شنید ، شما هم برنامه خوب بسازید تا بشنویم.مثل برنامه دوشنبه شب با شما که خیلی شبیه زیرنورماه است و همین الان دارد پخش میشود و داریم میشنویم.
متن پایین روز اخر اجرای زیر نورماه در سال 89 است و یکی از عوامل گروه اندیشه از حال و هوای اعضای این گروه را از اخرین برنامه زیر نورماه را بیان میکند(منبع وبلاگ گروه اندیشه)
از زیر نور ماه
11:00
اصولا پنج شنبه ها و جمعه ها روزهای خلوتی در سازمان است. مخصوصا جمعه ها. آن وقت است که وقتی از پله ها بالا می آیی و وارد ظلمات راهرو می شوی، ترس برت می دارد و خدا را شکر می کنی که در راهرو وسایل تزئینی و گلدان وجود ندارد تا با هم تصادف کنید!
عکس: تخت? اتاق اندیشه رادیو جوان/ امضا : سردبیر! نیازی به توضیح بیشتر نیست. هست ؟
13:00
مجتبی امیری از راه می رسد. البته قبلا سفارشات لازم ،شده و در نبود او، بخش های مختلف برنامه در حال آماده شدن بودند. با ورود او به اتاق ریتم انجام کارها تندتر می شود. گوش دادن به آیتمی که یکی از شنونده ها( محمود عراقی ) از بخش های مختلف برنامه آماده کرده و فرستاده بود، یک بار دیگر به یادمان می اندازد که امشب، آخرین شب زیر نور ماه بودن است. سری به آرشیو زیر نور ماه می زنیم و برنامه های ضبط شده قدیم را می شنویم. حس و حال هر کدام از ما تعریف نکردنی است...
حین تکست نوشتن های مجتبی امیری، ادیت کردن های میترا وکیلی و چت کردن های مهدیه مفیدی کامنتهای وبلاگ هم چک می شود و خواندن هر کامنت واکنش جالب یکی از حضار را در پی دارد.از مجتبی امیری می پرسم چند روز قبل از جمعه برنامه آماده می شد ؟ می گوید معمولا بیست و چهارساعت تا چهل و هشت ساعت قبل موضوع انتخاب می شد و از پنج شنبه صبح ساخت آیتم ها و نوشتن تکست ها شروع می شد تا جمعه ساعت شش. می پرسم تا حالا شده دیر برسید سر برنامه ؟ جواب می شنوم که آره..آخرینش همین دو ماه پیش بود. که من دیر رسیدم و بچه ها برنامه رو شروع کرده بودند بدون اینکه بدونن موضوع چیه و آیتم و تکست داشته باشن! گفتم آخه چرا این کار رو انجام دادین ؟ اومدیم و من ده دقیقه دیرتر می رسیدم. اون موقع می خواستین چه کار کنید؟ آخه میدونی که .. توی پخش، یه گوینده شیفت داریم و یه تهیه کننده شیفت. اگه یه موقع اونا دیر برسن، مشکل خاصی پیش نمیاد. اما چیزی به عنوان سردبیر پخش نداریم. این اتفاق برای خودم خیلی جالب بود...
شب تولد حضرت علی بود ، روز پدر و روز مرد (؟) . آقای امیری اصرار داشت هر طور که شده به ما ثابت کند که شهر بدون مرد شهر درده، غافل از اینکه در جمع سه نفری اتاق او در اقلیت قرار دارد! از او پرسیدم در این سه سال و نیم از حضور فرد یا آیتم خاصی توی برنامه پشیمون شدید ؟ با لحنی عجیب پرسید نه! آخه چرا باید پشیمون بشم ؟ همه چی خوب بود. البته در حیطه اختیارات من.ولی خب..همین! در حیطه اختیارات من همه خوب بودند. (نگاه خودسانسوری)!
من و اولین های خاطره انگیزم با رادیو
حکایت عشق به رادیو حکایت "شنیدن کی بود مانند دیدن" است که برایم معنای دیگری دارد...
اولین کادویی که گرفتم رادیو بود
اولین برنامه رادیویی که شنیدم از رادیو ایران بود جمعه ی ایرانی
اولین برنامه رادیویی ار رادیو جوان که شنیدم یادم نیست اگر اشتباه نکنم هزارپنجره بود
اولین پیامکی که برای رادیو فرستادم و اولین بار که پیامکم در برنامه خوانده شود و اسمم را در رادیو جوان خواندند در قرار شبانه بود
اولین مجری که اسمم را در رادیو جوان خواندند خانم زهره هاشمی بودند
اولین بار که با رادیو جوان تماس گرفتم در برنامه قرار شبانه بود
اولین کامنتی که برای رادیو جوان فرستادم و خوانده شد در برنامه کاوشگر22 بود
اولین برنامه ای از رادیو جوان که در ان از من به عنوان همراه همیشگی یاد شد برنامه هفترانه با اجرای سعید پورمحمودی بود
اولین برنامه ای که براش ایتم ساختم و پخش هم شد برنامه زیر نور ماه رادیو جوان بود، اولین شنونده ای هستم که برای رادیو ایتم ساختم.
اولین بار که از رادیو جوان باهام مصاحبه کردند از برنامه زیر نور ماه رادیو جوان بود
اولین جایزه ای که از رادیو برنده شدم از رادیو جوان بود ویژه برنامه ای برای پایان سال بود که مثل خیلی از جایزه های رادیو جوان هیچ موقع به دستم نرسید.
اولین جایزه ای که از رادیو برنده شدم و به دستم رسید از رادیو قران برنامه قران کتاب بیداری بود
اولین بار که از من دعوت شد تا در مراسم شرکت کنم و اولین مراسمی که در رادیو جوان شرکت کردم جشنواره تسنیم 2 بود و اولین اثر رادیویی را با هدف شرکت در مراسم فرستادم برای همین جشنواره بود
اولین نفری بودم که دقیقترین کنداکتور رادیویی را برای رادیو جوان تنظیم کردم
اولین نفری هستم که یک سال و نیم یک برنامه رادیویی را از رادیو جوان ذخیره کردم و روی انترنت قرار دادم
اینجا اولین وبلاگی است که این همه برنامه رادیویی از رادیو جوان در ارشیو دارد
اولین نظری که با اسم برنامه های رادیو جوان گذاشتند از برنامه سکنج از حامد مرادیان بود
اولین گروه از گروههای رادیو جوان که اینجا پیام گذاشتند از گروه محبوبم گروه اندیشه بود
اولین شخص از عوامل رادیو جوان که اینجا پیام گذاشتند مجتبی امیری بود.
اولین بار که این وبلاگ برای عوامل رادیو جوان معروفیت پیدا کرد سال 88 بود که چندین سردبیر و همکاران رادیو جوان پیام گذاشتند.
اولین نفری که در مورد کامنت اشتباهم به یه کسی یا یه جایی و یه برنامه ای(سوتی که دادم ) یاداوری ام کردند خانم رعا شمس بودند
اولین نفری که در مورد تماس اشتباهم به یه کسی یا یه جایی و یه برنامه ای(سوتی که دادم ) یاداوری ام کردند اقای حسن معین بودند
اولین سوتی ام برای برنامه خط و ربط رادیو جوان بود
اولین نفر از رادیویی که را که از نزدیک دیدم نیما رئیسی بود
اولین نفر از رادیویی ها که ازش امضا گرفتم مهران دوستی بود
اولین سردبیری که باهاش گفتگو کردم مهدی شاهرضایی بود.
اولین بار که از فایملها صدای منو از رادیو شنیده بودند ساعت 7 صبح برنامه جوان ایرانی سلام بود
ادامه نمیدهم تا تبلیغ نشود(به قول توفان مهردادیان عزیز)
نوشتن از اولین های من و رادیو کاری بس خاطره انگیز و لذت بخش است
و قصه ی اولین های من و رادیو جوان هنوز ادامه دارد...
نکته : در تاریخ یکشنبه 12 آذر 91 نوشته (اولین هایم)به فهرست نوشته های برگزیده در مجله پارسی نامه افزوده شده است.
دسته بندی: رادیو ، رادیو جوان ، محمود عراقی
مطالب مرتبط: دانلود برنامه ی برج مراقبت اینجا شب نیست ، نشانی ، و صدایی که در حافظه ام مانا شد ، برنامه پاتوق شبانه ، برنامه ی برگ برنده
مسابقه و برنامه رادیویی بشری
برنامه عصرگاهی بشری با محوریت مسابقه هر روز از رادیو قرآن پخش می شود
بشری یک برنامه مسابقه محور است که می کوشد، علاوه بر رعایت شأن رادیو قرآن - رسانه ای که به فرمایش مقام معظم رهبری، یک آبروی جهانی، برای جمهوری اسلامی ایران است - قالبی شاد، متنوع و متفاوت را ارائه دهد. این برنامه کاری از گروه آموزش رادیو قرآن بوده و هدف آن آموزش غیرمستقیم و مسابقه گونه مطالب مختلف معارفی و قرآنی می باشد.
نحوه ارتباط با بشری
برای شرکت در مسابقه زنده تلفنی، فقط کافی است، نام و نام خانوادگی خود را به همراه نام برنامه بشری به سامانه پیام کوتاه 30000100 ارسال کنید. (به قید قرعه از میان پیامک های دریافتی)
برای شرکت در مسابقه پیامکی بشری نیز،کافی است،گزینه ی صحیح را در خصوص پرسشی که در برنامه اعلام می شود به سامانه ی پیام کوتاه 30000114 ارسال نمائید. (برنده مسابقه پیامکی هر روز، در برنامه ی روز بعد معرفی می گردد.)
یک مسابقه نیز برای مخاطبین اینترنتی سایت رادیو قرآن بصورت روزانه طراحی و ارائه می گردد و نتایج نیز از طریق سایت رادیو قران اعلام می گردد.
محتوای بشری
این مسابقه از هر شرکت کننده در بخش مقدماتی 3 پرسش مطرح می کند که اگر حداقل به 2 پرسش پاسخ صحیح گفته شود، آن شرکت کننده به مرحله دوم راه می یابد و در غیر اینصورت از دور مسابقه خارج می گردد.
در مرحله دوم با فرض اینکه شرکت کننده راه یافته با این بخش، دارای اطلاعات حداقلی و لازم می باشد، دانسته های او در قالب آیتمی، "سرعتی - دقتی" سنجیده می شود، بدین صورت که هر شرکت کننده باید در طول مدت 60 ثانیه به مجموعه متنوعی از سوالات، با بلی یا خیر پاسخ گوید.
بخش پایانی مرحله دوم مسابقه بشری پخش یک فراز تلاوت از مجموعه تلاوت های شاخص جهان اسلام است که شرکت کننده باید به نام قاری به نام سوره و شماره آیه و مفاهیم آیه مورد نظر اشاره نماید و با توجه به اطلاعات وی امتیاز دریافت می کند.
مرحله فینال با حضور 2 شرکت کننده ای که بالاترین امتیاز را در طول برنامه کسب کره اند، برگزار می شود در این مرحله که هر دو فینالیست بصورت زنده بر روی خط ارتباطی برنامه می باشند، قطعه نمایشی قرآنی و یا بخش هایی از دیگر برنامه های رادیو قرآن پخش می شود، که هر کدام زودتر به اطلاعات خواسته شده ، اشاره کنند به امتیاز آن دست می یابند.
یکی دیگر از سئوالات پخش فینال، میزان آشنایی شرکت کنندگان با رادیو قرآن است و بدین منظور از جدول پخش برنامه های رادیو قرآن، سئوالاتی مطرح می شود که هر پاسخ صحیح برای شرکت کننده، امتیاز در پی خواهد داشت.
در پایان، امتیازات هر دو فینالیست جمع بندی و اعلام می گردد و به نفر اول 20 امتیاز، به نفر دوم 10 امتیاز علاوه بر امتیاز کسب شده خودشان تعلق می گیرد.
جوایز بشری
بشری در برنامه هر روز خود، یک میلیون و صدو چهل هزار ریال معادل 114000 صدو چهارده هزار تومان بصورت نقدی پرداخت می کند.
بدین ترتیب که به هرکدام از دو فینالیست برنامه، به میزان امتیاز کسب شده و معادل هر امتیاز ده هزار ریال هدیه تعلق می گیرد
و اما جایزه برنده پیامکی هربرنامه، در روز بعد تعیین می گردد.
بدین ترتیب که مابه التفاوت مجموع مبالغ جایزه 2 فینالیست، تا سقف صد و چهارده هزار تومان، میزان جایزه برنده مسابقه پیامکی می باشد.
لذا جوایز هر برنامه متغییر بوده و ارقام مختلفی به عنوان جایزه به شرکت کننده تعلق می گیرد.
عوامل برنامه بشری...
طراح برنامه و سردبیر: مهدی صفری
تهیه کننده: فاطمه سالمی
ارتباطات: طاهره برهانی نژاد
کارشناس مجری: مهدی صفری
دسته بندی: رسانه ، رادیو قرآن ، برنامه بشری
مطالب مرتبط: برنامه نور باران ، طرح قرآن کتاب زندگی ، قرآن کتاب زندگی ، طرح قرآن کتاب بیداری، مسابقه ی قرآن کتاب بیداری ،
محرم 91
عکس: لوگوی من ویژه محرم در سایت رادیو جوان
توضیح: اسم امام حسین(ع) بزرگتر از قالبهایی است که میسازیم، بزرگتر و عزیزتر از خیلی چیزهاست.
دستی دارم برای سینه زدن و پایی دارم برای حسینیه رفتن
زبانی دارم برای حسین حسین گفتن و دلی دارم برای امام حسین تپیدن ...
چشمی دارم برای قران دیدن و سوادی دارم برای قرآن خواندن!
و خدا را شکر میکنم...
در شب عاشورا قرآن را اتفاقی باز میکنم و دومین آیه را از یکی از سوره ها میخوانم :
قرآن میفرماید: پس فرود آیید در زمین در حالیکه شما با یکدیگر دشمن خواهید بود(جنگ شیطان با انسان) و برای شما دو لباس را افریدیم که شما را می پوشاند و زشتی های بدنتان را پنهان میکند و زینت که شما را زیبا تر از انچه که هست نشان میدهد، لباس پرهیزکاری و تقوا بهتر است و این از نعمت های خداوند است
و باز خدا را شکر میکنم...
و من زمانی که این آیات را خواندم به حقیقت کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا پی میبرم و میدانم تا زمانی که ظلم هست همه ی زمین کربلا است و جنگ ادامه دارد، براستی راست گفته است خداوندی که میداند و جایگاه بلندی دارد.
به گفته ی قرآن عمل میکنم و لباسی را میپوشم تا زشتی هایی را برایم پنهان کند و امروز لباس سیاهی پوشده ام که مرا عاشق تر از انچه بوده ام نشان دهد
و باز خدا را شکر میکنم
قرآن میفرماید: و حقیقتا بهترین لباس لباس تقوا خواهد بود.
امام خمینی فرموده اند که: گریه برای امام حسین(ع) فقط گریه نیست و کاری سیاسی است و من سعیم بر این است که سیاست مدار سیاست بازهای دنیا باشم.
و سعی بر این بوده در مجلسی بنشینم که حضور در آن برای خدا بوده است و توفیق بزرگی است چرا که امام مهدی(عج) فرموده اند برای امام حسین مراسم بگیرید اگر هیچ کس هم نیاید من می ایم! و این بزرگترین توفق است که در ماه محرم نصیب من میشود تا در مجلسی عزاداری کنم که مهمانش امام زمان است و دعایش هم تعجیل در فرج است.
و یاد محرم سال 85 می افتم
و باز خدا را شکر میکنم ...
<< یادداشت قبلی یادداشت بعدی>>
دسته بندی: دین ، اسلام ، تشیع ، عاشورا . shia
مطالب مرتبط: شرایط یک قیام مقدس ، چند شبهه در مورد قیام عاشورا و جواب ، امشب دل زهرای مرضیه(س) را می شکنند ،
السلام و علیک یا علی بن موسی الرضا
همه دنیا دل میشود، شور میشود ، محبت میشود ، نور میشود ، طراوت میشود ، عشق میشود وقتی زیارت نصیبما میشود.
تا به این لحظه انقدر گرفتار دیروز و امروز فردا بودم که زیارت امام رضایمان را از دست میدادم و میدانستم که حتما مشکلی دارم که قسمت همه میشود الا من!
اما اینبار این فرصت برام فراهم شد، امام رضا این فرصت را در روزهای استقبال از ماه محرم برام دادند و لطف کردند تا من بعد از سالها لایق دیدار شوم
و این بهترین لطفی است که برایم نصیب شده است.
و امروز...
اماده شده ام تا به خانه بیاییم تا دلم ارام گیرد در روزی که روز خانواده است و روز نزول سوره ی دهر است سوره ای که همیشه برایم خواندن و شنیدنش لذت بخش بوده است.
حس شرکت در یک مسابقه ی رادیویی
حفظ جزء 29 قرآن کریم همراه با رادیو قرآن در برنامه نورباران
از سفر اختتامیه دومین جشنواره جوانه رادیو جوان رسیدم منزل دیدم دو بسته ی پستی از رادیو قران به اسم من فرستاده شده است هر دو بسته را خیلی با اشتیاق زیر و رو کردم و و بعد با شور و شوق بسیار زیاد هر دو بسته را باز کردم( نمیدانم شما هم تجربه ی باز کردن بسته ی پستی که از رادیو براتون رسیده است را تجربه کرده اید یا نه ، واقعا حس عالی به ادم دست میدهد)داخل هر دو بسته رادیو بود، این رادیو ها را از برنامه نوربارن برام فرستاده بودند چون من هفته ی قبل از آن در این برنامه شرکت کرده بودم و برنده شده بودم.
برنامه"نورباران" ویژه طرح ملی حفظ قرآن کریم با محوریت حفظ جزء 29 قرآن کریم شنبه تا چهارشنبه از رادیو قرآن پخش می شود.
در این برنامه 11سوره جزء 29 قرآن کریم به ترتیب مرسلات،انسان ، قیامه ، مدثر، مزمل، جن، نوح ،معارج،حاقه، قلم و ملک درقالب 110 برنامه با حضور کارشناسان و حافظان قرآن کریم برای حفظ آموزش داده می شود.
جمع بندی و اختتامیه حفظ جزء 29 قرآن کریم همراه با برنامه "نورباران" دهه اول بهمن ماه 91 همزمان با هفته وحدت و میلاد حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله و علیه و آله و میلاد امام جعفر صادق علیه السلام برگزار می شود.
شنوندگان رادیو قرآن می توانند با همراهی کارشناسان برنامه "نورباران" سید مهدی سیف، اسدا...هاشمی، محمودسیادتی و مهدی عباسی تا 4 بهمن ماه 91 حافظ جزء29 قرآن کریم شوند.
"نورباران" به سردبیری و تهیه کنندگی مسعودرضا خالقی از شنبه تا چهارشنبه ساعت 19 تا20 از شبکه رادیویی قرآن موج اف ام ردیف 100مگاهرتز پش می شودو برای شرکت در مسابقه ی پیامکی این برنامه میتوانید در زمان پخش برنامه گزینه ی درست سوال مطرح شده را به سامانه پیامک 30000100 پیامک کنید.
دسته بندی: رسانه، رادیو قران، برنامه نورباران
مطالب مرتبط: جشنواره دوم رادیو جوان (جوانه) ، طرح قرآن کتاب زندگی ، قرآن کتاب زندگی ، طرح قرآن کتاب بیداری ، برنامه تکیه شبانه ، برنامه برگ برنده ، برنامه ی پاتوق شبانه ، مسابقه رادیویی آب پاک ، مسابقه ی قرآن کتاب بیداری ، برج مراقبت(پاورقی)
شب رادیو جوان با رادیو جوانی ها (8)
یک یادگاری از شنونده ثابت اینجا شب نیست3 و برج مراقبت سابق!
خانم خلجی گوینده پخش رادیو استانی زنجان و شنونده ی دائمی برنامه اینجا شب نیست 3 و برج مراقبت سابق حامد مرادیان بودند که نوشتند:
و عشق تنها عشق مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
خلجی
و خانم خلجی گوینده خبر رادیو مرکز زنجان نوشتند:
اقای عراقی ، امیدوارم همیشه پیروز و سربلند باشید
خلجی
احساس در احساس!
از دیدار با این دو خواهر خیلی خوشحال شدم ، راستش در مورد این دو خواهر در اینترنت و سایت رادیو مرکز زنجان هم قبلا جستجو کرده بودم تا از زمان پخش برنامه هایشان مطلع شوم ولی چیزی دستگیرم نشده بود و از این اتفاق خیلی خوشحال بودم ، نمیدانم خواننده ی این مطالب چه حسی دارد ولی حس جشنواره و حس بودن بین رادیویی ها و حس یک شهرغریب و حس شب و حس مینی بوس در حال حرکت و حس گفتگو با خیلی از سردبیرها و رادیویی ها و همه یک جا در یک دل جمع شود و هر ثانیه هم این احساس پرشورتر شود! چیزی که توصیفش فقط برای خودم امکان دارد.
از این دو خواهر در مورد خودشان و در مورد برنامه هایشان در رادیو مرکز زنجان و در مورد جشنواره و در مورد رادیوی استانی و نحوه ی جذب و در مورد حضور در رادیو فقط برای دیدار از استدیو و برنامه سازی و در مورد نویسندگی و گویندگی و خیلی چیزها پرسیدم، هم به فارسی و هم به ترکی و خیلی کیف کردم از دیدار با این عزیزان.
مسیر خیلی نامردی کرد و زود تمام شد مسیرمان خیلی کوتاه بود و خیلی زود در شب تاریک به هتل رسیدیم.
زندانی به اسم هتل!
هتل ما هتل چهار ستاره امیر بود نمیدانتسم دقیقا در کجای شهر قرار داشت، وارد هتل شدیم و قرار شد چهار نفر به چهار نفر تقسیم بشیم و این شد که همه با دوستان و هم استانی ها یکی شدند و دو نفر باقی ماندند ، من و یک اقا با لباس کردی که در ادامه یکی هم از شرکت کننده های اهوازی به ما ملحق شد، کارت شناسایی را دادیم و کارت اتاق را گرفتیم و رفتیم به اتاقمان در طبقه چهارم ، نمای هتل از بیرون چیزی نداشت، ورودی هتل هم دوباره چیز جذابی نداشت ، پذیرش هم نمای جالب نداشت و اتاق هم همچنین وضع جالبی نداشت بعداز این که به اتاقمان رسیدیم درخواست اب و چای و غذا کردیم که گفتند دیر تشریف اوردیم و چیزی نداریم گفتیم حداقل اب بیارید تا گلویمان را تر کرده باشیم و گفتند که هزینه دارد گفتیم اشکالی ندارد(لعنت بر شیطان) و بعد یه عدد اب معدنی و دو قوری یزرگ و کوچک چایی اوردند و همانجا پولش را هم گرفتند! چیزی خارج از تصور اما بعد از دقایقی خواستیم کمی اینترنت بازی کنیم ولی خط اینترنت بی سیم هتل رمز دار بود تماس گرفتیم که گفتند استفاده از اینترنت ساعتی محاسبه میشود و هزینه دارد که دوباره چیزی غیر قابل تصور بود، مخصوصا در رابطه با اینترنت که ارزش انچنانی نمیتواند داشته باشد و از یک هتل بعید بود که چنین امکانی نداشته باشد! از این کار هم منصرف شدیم و من شروع کردم به خوردن ساندویچ جشنواره چیزی که همیشه از ان متنفر بوده ام! ولی حداقل من همین را داشتم و دیگر دوستان ان را هم نداشتند، ساندیچ را میخوردم و متاسف بودم از اقامت در چنین جایی ! شب را صبح کردیم و و برای صبحانه هم که متنوع بود چیزی نخوردم چون از هیچ کدام خوشم نیامد نه از صبحانه سرد و نه گرم فقط کمی نان سنگک و یک عدد تخم مرغ آب پز و یکمی هندوانه و یک عدد هم عسل بسته بندی یکنفره! در یک محیطی که بدون جذابیت بود و تنها جذابیتش به رادیویی بود که داشت پخش میشد! بعد از صبحانه دوباره یکی از شنوندگان را که نمیدانم از کجا منو شناختند گفتگو کردیم ولی چون عجله داشتم نه اسمشان را پرسیدم نه این که پرسیدم منو از کجا میشناسند به سرعت مدارک رو دادم و به همراه دوست کردی از هتل خارج شدیم و از این که ان محل بی روح را ترک میکردم خیلی هم خوشحال بودیم چون این هتل چند ستاره چیزی نداشت که خوشم بیایید تا دوباره بخواهم به انجا برگردم و این امکاناتی زوری بود از شبکه ی محبوبمان به ما رسیده بود و الا اگر امکانش را داشتم من همان شب هتل را ترک میکردم!
مسیر کوتاه دیشب تمامی ندارد!
از هتل خارج شدیم و من از دوستم جدا شدم و چند خیابان را پیاده قدم زدم ولی هرچقدر ادامه میدادم خیابانها برام غریبه بودند و بلاخره از یک راننده ای نشانی دقیق محل را پرسیدم و بعد که به خانه برگشتم متوجه شدم آن مسیرکوتاه ما اتفاقا خیلی هم طولانی بودو حضور در کنار رادیویی ها مسیر را برام کوتاه کرده بود و محل را هم چون در طرح ترافیک بود اشنایی کاملی نداشتم. با تاکسی دربستی رفتیم تا سوار ماشین شدم و بعد حرکت کردم به سمت شهرمان .
نوشتم نوشتی نوشت نوشتیم نوشتید نخواندند!
جشنواره ی دوم تمام شد و نتیجه ی این همه داستانها و تجربه ها و اتفاقهای خوب و بد همه اش یادگاری شد در دفتر خاطرات مجازی محمود عراقی در فضای مجازی ..
و اما محمود عراقی نوشت تا یادگاری بماند برای کسی و کسانی که عاشق رادیو هستند و نتوانستند به جشنواره بیایند و نوشت تا اعتراض کند تا در حافضه ی تاریخ ثبت شود و همگان هم بدانند که محمود عراقی اینجا خوب مینویسد نوشت تا همه بدانند در این وبلاگ فقط 120 ساعت و به قول رادیویی ها 7200 دقیقه (هفت هزار و دویست دقیقه) برنامه ی رادیویی ذخیره شده است و یک و نیم ساعت برابر با 90 دقیقه کلیپ صوتی ذخیره شده و دقیقه ها و دقیقه ها صدا های دیگر ذخیره شده و حداقل 300 صفحه در مورد رادیوی محبوبش جوان از سال 86 ذخیره شده!!! نوشت تا ایندگان بدانند در وبلاگ محمود عراقی صدها بار کلمه ی رادیو جوان ثبت شده و نوشت تا دل خودش راضی شود که به عشق رادیو داشت مینوشت ، نوشت تا خودش اعتراف کند وبلاگش بخش دانلود برنامه های رادیو دارد و بخش فرکانسهای رادیوی دارد و بخش قوانین دارد و بخش راهنمایی دارد و بخش دانلود موزیک روز دارد و خیلی بخش جدا دارد و نوشت تا بگوید اگر ان وبلاگها را با هم جمع میکردید نصف وبلاگ محمود عراقی هم نمیتوانستند با هم مطلب داشته باشند چه برسد به چیزهای دیگر و بلاخره نوشت تا خودش اعتراف کند باز هم مینویسد از رادیو جوانی که دوستش دارد آن هم به سبک خودش.
دسته بندی: رسانه ، رادیو ، رادیو جوان ،دومین جشنواره جوان و رادیو(جوانه)
مطالب مرتبط: جشنواره دوم رادیو جوان (جوانه) ، جشنواره دوم جوانه ، رادیو جوان جشنواره جوانه ، مراسم اختتامیه جشنواره رادیو جوان ، مراسم اختامیه جشنواره جوانه ، اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) ، اختتامیه دومین جشنواره جوانه ، اختتامیه جشنواره جوانه ، نتایج جشنواره جوانه ، اسامی برندگان جشنواره جوانه
شب رادیو جوان با رادیو جوانی ها (7)
عکس: رادیویی که در دومین جشنواره جوانه به همه ی مهمانها هدیه داده شد.
شنونده های پاتوقی گرد هم امدند!
دیدیم سه چهار تا مینی بوس ایستاده اند و با امار گیری مهمانها را سوار مینی بوس ها میکنند برای این که خودمان را خسته نکنیم با دوستانی که انجا دیده بودم ایستاده بودیم و داشتیم گفتگو میکردیم، ناگهان چند شنونده را دیدم که تقریبا نزدیک ما بودند رفتم و دقیقا به نام با هر کدام احوال پرسی کردم در حالی که هیچ کدام منو نمیشناختند البته از روی قیافه، ولی من همه را میشناختم الا یکی از انها را.. این جمع برایم حس دیگری داشت برای اولین بار شنونده های اصیل رادیو جوان معروف به شنونده های پاتوقی همدیگر را از نزدیک دیدند شنونده هایی که در یکی از برنامه های چهل تیکه( همین برنامه ) یک ساعت برنامه فقط برای اینها ساخته شد برنامه ای با موضوع شنونده های پاتوقی که در آن با این شنونده ها گفتگو هم کردند شنونده هایی که برای یک ملت سوال بودند و حالا خودشان در زیر برج میلاد در تاریکی شب ، شبانه پاتوقی تشکیل داده بودند این گفتگوی چند دقیقه ای برایم به اندازه ی همه ی جشنواره ارزش و اهمیت داشت.
سردبیر موفق و جوان مرا صدا میزند، یا به عبارتی مجتبی مشکوک میشود!
تقریبا احوال پرسی ها و صحبتهای کلی ما تمام شده بود که یکی از پشت سرم از داخل ماشین با فامیلی ام صدایم کردند، صدا را میشناختم، این صدا برام آشنا بود دیدم داخل سمند سفید راننده هست که باهام کار داشت و ایشان کسی نبود جز یک سردبیر جوان و باحال و خوب و ایشان کسی نبود جز مجتبی حسنی که این روزها سردبیر خیلی از برنامه های شبکه است ، سردبیری موفق در خیلی از عرصه ها...سردبیری برای چهار فصل! در صندلی عقب ماشین ایشان هم دو نفر بودند ولی به جا نیاوردم ولی مسافر اقا برای چند لحضه خوب منو نگاه کرد( چک کرد) با مجتبی حسنی گفتگو کردیم و یک دفعه گفتم اقا راستی من از همه امضا گرفتم الا شما، میشه دفترم رو خوشگل کنید ایشان هم بعد از تعارفها از ماشین پیاده شدند و در دفتر روزنامه ام( خاطراتم) نوشتند:
دوست خوبم محمود جان
امیدورام در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشی .
مجتبی حسنی
و دوباره در مورد جشنواره و چیزهای دیگه صحبت کردیم و انصافا اینبار مجتبی برام مشکوک میزد چون ایشان با مسافر و ماشین روشن برای چندین دقیقه ایستادند تا با من صحبت کنند نمیدانم با من کار داشتند یا با کس دیگر و هر چه که بود واقعیتش خود کیف کردم از دیدار با ایشان.
از دیدن تندیس خوشحال نبودم
بعد از ان اماده شدیم برای حرکت به سمت هتل چون برای کاندیدهای غیر بومی طبق برنامه برای یک شب اقامت ، هتل رزرو شده بود.
در بین مسیر داشتم به صحبت ها گوش میکردم و هر از گاهی هم با دوستانی که در مراسم پیدا کرده بودم صحبت میکردیم ، یکی از مسافرها تندیس هم برنده شده بود هر کس برای این که تندیس رو ببینه برای یک بار به دستش میگرفت و واقعا تعجب میکرد از وزن بسیار سنگین تندیس ! اما هرچه که بود نمیتوانستم از دیدن تندیس خوشحال شوم چون احساسم میگفت که باید یکی از تندیسها مال توباشد و نرسیده بود ولی با دل خیلی پری که داشتم تندیس را به صاحبش برگرداندم
از دیدار کسی یک گزارشگر و یک گوینده شنده خوشحال بودم!
همه با هم صحبت میکردند فکر کردم الان اگر چند کلمه به زبان محلی صحبت کنم میتونم بفهمم چند همشهری یا هم استانی و یا هم زبان با هم هستیم! این بود که گفتنم ( اقالا و خانیملار بیزیم ایچی میز ده تورکی وار؟) یعنی اقایون و خانمها بینمون کسی هست که ترکی باشه ؟ دیدم یکی از پشت از گوشه سمت راست عقب ماشین جواب داد و من از این آشنایی خوشحال بودم ایشان لباس کردی داشتند و تنها مهمان مراسم بودند که با لباس محلی در جمع حاظر شده بودند ایشان گزارشگر رادیو بودند در شهر خودشان از ارومیه امده بودند( اقای هیوا ابراهیمی) بعد از احوال پرسی و صحبت ها دیدم دو خانمی هم که جلوی این اقا نشسته بودند به من رو کردند و ترکی گفتند که از زنجان امده اند و من خیلی خوشحال شدم چون اینجا یکی دیگر از شنونده های خاص را پیدا کرده بودم ایشان واقعا شنونده ی خاصی بودند برام این دو خواهر گوینده ی رادیو زنجان بودند یکی گوینده ی پخش و یکی هم گوینده خبر زنجان ، قبل از هر چیزی ابتدا از هر دو خواهر درخواست کردم تا برام یادگاری بگذارند و گفتم اول یادگاری بگذارید و بعد صحبت میکنیم...
<< یادداشت قبلی یادداشت بعدی>>
دسته بندی: رسانه ، رادیو ، رادیو جوان ، جشنواره جوانه ، دومین جشنواره جوانه ، مجتبی حسنی ، محمود عراقی
مطالب مرتبط: جشنواره دوم جوانه ، رادیو جوان جشنواره جوانه ، مراسم اختتامیه جشنواره رادیو جوان ، مراسم اختامیه جشنواره جوانه ، اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) ، اختتامیه دومین جشنواره جوانه ، اختتامیه جشنواره جوانه ، نتایج جشنواره جوانه ، اسامی برندگان جشنواره جوانه
جدول پخش رادیو جوان در مهر1392
نمایش دریاقلی سورانی در رادیو جوان
سهم شنوندگان در برنامه سازی رادیویی
انتخاب موضوع در یک برنامه رادیویی
امام زمان مربی فوتبال میشود!
رادیو جوان شادتر میشود
رادیو خانواده
چالشهای رسانهای یا نگاه آینده نگارانه به رسانه ها
طرح ایمان
گوینده آقا یا خانم!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 40
کل بازدید :1281033
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد
شهرداری آچاچی [1]
چی بپزم؟
روشنگری [2]
سهبا [4]
رصد خبری [8]
اخبار و تحلیل [1]
شرکت ثمین گستر کارمانیا [4]
شبکه بهداشت و درمان میانه [4]
دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان شرقی [3]
مدیریت منابع انسانی [4]
آرشیو اخبار استانداری [19]
ثبت نام آتشنشانی [6]
رادیو دیروز [6]
کتابخانه دیجیتال [26]
[آرشیو(56)]
زمستان 91
پاییز 91
تابستان 91
بهار 91
زمستان 90
پاییز 90
تابستان 90
بهار 90
زمستان 89
پاییز 89
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 88
تابستان 88
بهار 88
زمستان 87
پاییز 87
تابستان 87
بهار 87
زمستان 86